از ازل دَرد به پیمانه مردان كردند
دل عاشق شده را كلبه احزان كردند
هركسی را كه به عالم سر حشمت خواهیست
لطف كردند و شبی خادم سلطان كردند
سفره به وسعت صدق تو گشودند به دهر
انبیا را سر احسان تو مهمان كردند
همه آفاق گرفته است به خود رنگ تو را
با وجودی كه همه فضل تو كتمان كردند
در تو دیدند ملائک صفت خالق را
علت این است اگر، سجده به انسان كردند
بر سر سفره دونان نبرم منت نان
من همانم كه به من لطف فراوان كردند
هشتمین آینه وجه خدایی، صد حیف
شش جهت ظلم به تو حضرت جانان كردند
دل شب بود كه گنجینه دین را بردند
عدهای كفـر صفت، سرقت ایمان كردند
پا عقب اسب دواندند تو را
آسمان را پس ازاین حادثه گریان كردند
همه روضه همین است كه آقای مرا
مدتی گوشه اصطبل به زندان كردند
گر نبودی، اثر از روضه ارباب نبود
خلق با حنجر تو ذكر حسین جان كردند
یاسر حوتی
آن قدر بیصدا و خموش از ترانهای
حِس میكنم شكسته و بیآشیانهای
آقا شنیدهام پِی مركب دویدهای
پای ، نیمهی شب، چی كشیدهای؟
با پنجه زهر بر جگرت چنگ میزند
با لكّههای خون به لبت رنگ میزند
گیسو سفید، قدّ كمان، بین بستری
آقا چه قدر پیر شدی. شكل مادری
اشك فراق در نگهت موج میزند
دلواپس یتیمی موسی بن جعفری
چشم بقیع منتظر مقدمت شده
تو آخرین امانت شهر پیمبری
حالا به یاد خاطره دست بستهات
گریان برای غربت زهرا و حیدری
آتش گرفت خانهات امّا كسی نشد
در بین شعله كُشته دیواری و دری
دشمن برای قتل تو شمشیر میكشید
قلب نبی ز غصه تو تیر میكشید
پیغمبر خدا به كجا بود.كربلا.
آنجا كه خون ز فاجعه تصویر میكشید
وقتی سر حسین به نیزه بلند شد
كلّ سپاه نعره تكبیر میكشید
علی صالحی
درباره این سایت